نمیدونم آیا این دیوونگیه که آدم جایی بین سردخونه و بخش عمومی بیمارستان در بین کاشیهای مربعی شکل اونجا شروع به رقصیدن کنه ساعت 5:30 صبح بود که من این دیوونگی را انجام دادم الان 3 روزه که این وبلاگو زدم ولی هنوز مطلبی را که تو وبلاگم نذاشتم ( این مطلبو 3 روز پیش تو بیمارستان نوشتم) نمیدونم این جمله که 3 روزه وبلاگمو زدم اما هنوز هیچ یادداشتی تو اون نیست را کی در وبلاگم مینویسم ساعت 5:50 صبحه و من منتظر روی صندلی بیمارستان نشستم .
تا حالا شده وقتی که دارید از بیمارستان خارج میشید با یک گربهء سیاه روبرو بشید از خودتون میپرسید این گربه چه جوری تونسته به اینجا بیاد شاید بخاطراینکه از شب تا صبح بیدار موندی دچار توهم شدی دوستی را صدا میزنی که مثل تو کنار تخت بیمارش تا صبح بیدار بوده گربه را بهش نشون میدی اونم مثل تو تعجب میکنه و تو میفهمی این گربهء سیاه ساختهء ذهن تو نیست از بیمارستان خارج میشی ماشینی نیست که تورا به خونه برسونه و تو پیاده به راه میوفتی هنوز زمان زیادی از پیاده رویت نگذشته که گربه سیاه دیگه ای رو میبینی بیاد داستان گربهء سیاه آلن پو میوفتیو لبخند تلخی میزنی و به راهت ادامه میدی . فکری نداری جز رسیدن به خونه و خوابیدن و هنوز هیچ ماشینی نیست که تو رت به خونه برسونه و تو به راهت ادامه میدی دیدن یک موبایل شکستهء نوکیا عجایب امروزتو کامل میکنه .دیدن گربه های سفید و خاکستری برات عادی هست به این فکر میکنی که زندگی با همهء دیوونگیهایی که در اونه باز هم زیبا و شگفت انگیزه . . .
برگزاری مسابقات ورزشی با جوایزی بدون قرعه کشی
سلام دوست عزیز اگه میخوای تایید نکن ولی برای حمایت ازموسسه باشگاه فرهنگی ورزشی شهید کجوری این ÷یام رو تایید کن تا هم کاربرای وبلاگتون از جوایز ما بهرمند بشن و هم شما یه کمکی در مورد ÷یشبرد اهداف فرهنگی کرده باشید با تشکر
http://pishbin90.net
سلام خوبی؟
عجب وبلاگ باحالی داری ممنون
به منم سر بزن
راستی اگه تبادل لینک میکنی منو با عنوان شهر سرگرمی و دانلود لینک کن بعدش لینکت رو برام بفرست
راستی به کاربران هدیه وی پی ان رایگان میدم پس حتما بیا