من نوشت ها

یادداشتهای روزانه ء من

من نوشت ها

یادداشتهای روزانه ء من

کلمات

کلمات , کلمات , کلمات , چیزی هست که برای لمس روحت به تکرارشون نیاز دارم نمیدونم چقدر این کلمات واقعیند . کدام قسمت از وجودتو لمس میکنند . چشمامو میبندم و به سکوتت گوش میدم با باز کردن چشمها میبینم که دیوارها برداشته شدند و من تو دشتی وسیع روی تپه ای بلند نشستم و تو  همراه با وزش باد میرقصی و از من دور میشی ناگهان همه چیز سیاه میشه و من در خلا سقوط میکنم . من پشت میز نشستم و احساس نابودن میکنم احساس میکنم جایی در گذشته گم شدم و فقط تو میتونی راهو به من نشون بدی لخظه ای بعد خودمو در هزارتویی میبینم که همه راهاش بهم شبیه و من باید تو را پیدا کنم . دستمو دراز میکنم همه چیز سیاه میشه تاریکی مطلق . با لمس فضا سعی میکنم راهمو پیدا کنم اما چیزی برای پیدا کردن نیست خسته ام روی زمین دراز میکشم و آماده ام که مرگمو بپذیرم , اما این رویای بیش نیست در اتاقم بیدار میشم و میفهمم که هنوز محکوم به زندگیم

نظرات 1 + ارسال نظر
پرنده سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ب.ظ http://pariiiii.blogfa.com

کلمات من ُ به من میرسونن و وقتی به پایانشون میرسم از زندگی خارج شدم ..............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد