من نوشت ها

یادداشتهای روزانه ء من

من نوشت ها

یادداشتهای روزانه ء من

آنجلا ( قسمت اول)

دو سال پیش یکروز شبیه روزهای دیگه از خونه بیرون اومدم ؛ آسمان زیبایی بود و اشعه های آفتاب صورتمو نوازش میکرد . داشتم به دانشگاه میرفتم و به این فکر میکردم چرا روز به این زیبایی را باید توی کلاسهای دلگیر دانشگاه سپری کنم . داشتم از خیابون رد میشدم و به چیزهایی فکر میکردم که الان به خاطرم نمونده . به مقابلم نگاه کردم پسربچه ای اونطرف خیابون ایستاده بود و آخرین صحنه ای  که قبل از تصادفم دیدم لبخند اون پسر بچه بود تا حالا به این فکر کردید اگر رویاهایی که در خواب میدیدیم حقیقی بود زندگیمون چه شکلی میشد . بعد از اینکه از کما در اومدم بارها سعی کردم که برای فهمیدن الانم اونروز بطور کامل بیاد بیارم  ؛کارهایی که کرده بودم ؛ جیزهایی که دیده بودم  . شاید بشه گفت الانمو میخواستم در جستجو در گذشته بفهمم . 

بعد از بیدار شدن از کمام دو زندگی داشتم که هر دو حقیقی بود زندگی عادیم که در بیداری میگذشت و زندگی در خوابم که تبدیل شده بود به یک رویای حقیقی رویایی که من زندگی درون دختری دیگه را تجربه کردم ؛ دختری به اسم آنجلا .  

بعد از تصادف یک هفته بیهوش بودم و دکترها زنده موندنمو یک معجزه میدونستند . نمیدونم تو اون یک هفته روحم به کجاها سفر کرده بود اما بعد از بهوش اومدن آخرین چیزی که بیاد میاوردم لبخند پسربچه بود بعد از اینکه چشمهامو باز کردم چشمهای مادرم را دیدم که پر از اشک شده بود گرمای دستهای مادرمو حس کردم و بهش لبخند زدم کم کم درد را در سراسر بدنم احساس میکردم اما نمیخواستم مادرم درد را در چهره ام ببینه  

اون شب وقتی بخواب رفتم تو یک جای ناآشنا بیدار شدم تو یک جنگل سرسبز رطوبت هوا بالا بود صدایی از پشت درختها میومد که اسم آنجلا را فریاد میزد بطرف صدا دویدم دختری را دیدم برنزه با چشمهای سیاه بطرفش رفتم و اونو بوسیدم نمیفهمیدم چه اتفاقی در حال افتادنه و من چرا دارم یک دختر دیگه را میبوسم وقتی لبهام از لبهای اون جدا شد دیدم اون دختر داره با زبانی به غیر از فارسی با من حرف میزنه . از خواب بیدا ر شدم و پرستارو دیدم که داره مایعی را در سرمم تزریق میکنه  

- مادرم کجاست  

- من اینجام عزیزم چیزی شده  

ساکت شده بودم نمیدونستم چی به مادرم بگم  

- تشنم  

...... 

نظرات 1 + ارسال نظر
هستی شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:10 ق.ظ http://www.tak-setareh1389.mihanblog.com/

وبلاگ جالب داری تبریک میگم ممنونم که به من سر زدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد