من دیوانه ام این حقیقتی هست که باید قبولش کنم کسی که ساعت 3 نیمه شب بدنش نیاز به قهوه پیدا میکنه حتما دیوانه است . کسی که فنجان قهوه را در دست میگیره و محو تماشای هشت ونیم میشه شک نداشته باشید که دیوانه است نمیدانم چرا با وجود دیوانگی در میان آدمهای عادی زندگی میکنم شاید هنوز هیچ کس هنوز به این فکر نیفتاده که خطرناکم و وجودم افکارم سمیه .
شاید نقابی که روزها به چهره دارم دیوانگیمو پنهان میکنه شاید آدمها اینقدر گرفتار زندگی
روزمره شونند که دیوانگی کسی که کنارشون هست را نمیبینند
شاید آدمها فقط ادای دیدنو در میارند و هیچ کس هیچ چیزی را نمی بینه .
تو تقویمی که مشغول نوشتن در اونم یه جمله از هدایته حقیقتی خارج از وجود خودمان نیست و صفحهء روبروش یه جمله از گاندی حقیقت داروی تلخیست که ثمرات شیرنی دارد .
برای من حقیقت قهوهء تلخیه که با نوشیدنش دچار یک سرگیجهء شیرین میشم .
و لبخندی رو لبات میاره و تا سه ساعت و نیم بعد ، در هپروت بال و پر میزنی .......
دیوونه اون ِ که دیوونگی کنه بی این که کسی بفهمه وگرنه دیگه دیوونه نیست ........
سلام
باید آدم جالبی باشی
من عاشقه دیونه بازی هستم
شایدم :
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید
منم بدجور کافئینیَم
ماریجوانام بدم نمیاد امتحان کنم