من نوشت ها

یادداشتهای روزانه ء من

من نوشت ها

یادداشتهای روزانه ء من

آنجلا ۵

آخرین کتابی که قبل از تصادفم خوانده بودم کلمات سارتر بود و حالا فقط کمدی الهی را میخوندم تصادف منو عوض  کرده بود ذهنم کاملا پریشان بود تا قبل از این هیچوقت حسی که الان داشتمو نداشتم گچ پاهامو تازه باز کرده بودند و مینا بهترین دوستم به دیدنم اومده بود  

رویای عشقورزی آنجلا و ایزابل دائم تو ذهنم تکرار میشد . مینا داشت از دانشگاه میگفت اما من توجهی به حرفهاش نداشتم فقط لرزش لبهاشو دنبال میکردم نمیدونم درونم چه اتفاقی داشت میفتاد میخواستم مینا را ببوسم به بهانهء آوردن شربت از کنارش بلند شدم  

جلو آینه ایستادم و بصورتم آب پاشیدم میخواستم از خواب بیدار بشم و به واقعیت خودم برگردم به واقعیتی که در اون میلم به همجنس خودم نیست نمیفهمیدم چه اتفاقی داره در درونم میوفته این حسو باید نابود میکردم به آشپزخانه رفتم و کمی شربت درست کردم مینا روی تختم نشسته بود و مشغول ورق زدن کتاب دوزخ که کنار تختم بود شده بود  شربت را روی میز گذاشتم و مشغول تماشاش شدم حدود ۱ ساعت در مورد چیزهای مختلف حرف زدیم در مورد دانشگاه و دوستانمون و من به این فکر میکردم که چگونه میتونم نیاز جدید در درونم ایجاد شده بود را کنترل کنم بعد از رفتن مینا به کتاب دوزخ بازگشتم حس خوندن نداشتم فقط صفحه ای را باز کردم که قبلا خونده بودم  

(( شما که داخل میشوید ٬ دست از هر امیدی بشویید ))  

جمله ای بود که بر سردر دوزخ نوشته شده بود بعد از خوندن این جمله به بودن خودم فکر کردم به این فکر کردم که با وارد شدن در بدن آنجلا منهم باید از امید به برگشت به زندگی گذشتم دست میشستم و باید حقیقت اکنونمو درک میکردم در حالی که کتاب دوزخ در دستم بود به خواب فرو رفتم کنار استخری که ماهها بود که آب اون تمیز نشده تعدادی زن و مرد مست را دیدم که در حال گرفتن حمام آفتاب بودند هیچ احساسی را در صورتشون نمیتونستم ببینم . مردگانی بودند که فقط نفس میکشیدن و آنجلا از کنار اونها گذاشتو وارد خونه شد و شروع به صدا زدن ایزابل کرد . صدای شکستن لیوانی اونو به سمت استخر بازگرداند مادرشو دید که روی زمین افتاده و غرق خون شده اما کسی توجهی به اون نداشت آنجلا به سمت اون دوید ..... 

نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:27 ب.ظ

گاهی وقتا ادم دلش میخواد تو رویاهاش بمونه.گاهی وقتا هم میگه:ای کاش هیچوقت نبودن.دوست دارم بدونم کی میشه که انجلا بین این دو گیر میکنه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد