من نوشت ها

یادداشتهای روزانه ء من

من نوشت ها

یادداشتهای روزانه ء من

من مینویسم ٫تو نمیخوانی

مینویسم چون اجباری سخت مرا به نوشتن وا میدارد ٫ مینویسم چون به وجودم معنا میبخشد  

میدانم که بایدبنویسم اما چه بنویسم ؟  

مینویسم حضورم را کسی باور نکرد چرا حضورت را باور کنم . اگر حضور داری دلیل حضورت را به من بگو یا فقط بگو من حضور دارم . 

دارم دیوونه میشم فضای اتاقم سنگینه دیگه نمیتونم تحملش کنم انگار هیچ کس بودنم را نمیخواد 

غمگینم بدون اینکه بدونم دردم چیه  

ادامه مطلب ...

آسمون آبی

خیلی وقت پیش وقتی یه پسربچهء کوچک بودم به آسمان نگاه کردم . آسمون آبی آبی آبی بود بدون کوچکترین ابری . با خودک گفتم چقدر خوبه که آسمون آبی آبی آبیه .  

امروز دوباره به آسمون نگاه کردم دوباره آسمون آبی بود و بدون ابر , یه چیزی تو دلم سنگینی میکرد با خودم گفتم آیا واقعا" واقعا" واقعا" خوبه که آسمون آبیه بدون هیچ ابری  

نوشتن

باید نوشت هرچقدر هم که نوشتن سخت باشه باید نوشت حتی اگه چشمه های وجودت خشک باشند باید نوشت چون اگه ننویسی باید تو حضورت شک کرد باید نوشت حتی اگه خسته باشی باید به خودت ثابت کنی هنوز ارزش داری باید بندهایی که به خودت وصل کردی را آزاد کنی و در حالی که رها هستی بنویسی باید بیاد بیار که نوشتنه که به تو زندگی میبخشه دلم میخواد بیاد بیارم دقیقا چه لحظه ای بود که نوشتنو رها کردم دلم میخواد بیاد بیارم چه چیزی را جایگزین عشقم کردم و کی به عشق مقدسم خیانت کردم باید بیارم لحظه ای را که اسیر روزمره گی زندگی شدم من تو دادگاه وجودم محکومم .

بازگشت

دوباره به شیراز برگشتم تو این هفته ای که نبودم انگار زمان متوقف شده بود و همهء سنگینی زندگی انتظار منو میکشید تو هفته ای که نبودم انگار از بار مشکلات آزاد بودم و رها , تو گوشه ای از دنیا در حال پرواز بودم همه چیز انتظار منو میکشید و هیچ چیز نسبت به گذشته تغییری نکرده بود باید فارغ از مشکلام دوباره تحلیل فیلم را شروع کنم دوباره شروع کنم به کار کردن باید زندگیمو تغییر بدم