من نوشت ها

یادداشتهای روزانه ء من

من نوشت ها

یادداشتهای روزانه ء من

پریشانی

ذهنم شروع کرده به تلنبار کردن . تلنبار کردن چیزهای بسیار ساده ، چیزهای ساده ای که در واقع قابل نوشتن نیستند چیزهایی که وقتی می خواهی آنها را بنویسی تو را در هزارتویی میندازند پر از چیزهای بی معنی دیگه و با این کار خودشان را درون تو به فراموشی میسپارند ، و راز زنده ماندن  تو  در فراموشی آنهاست ، تو را به یاد بوف کور میندازند و سرنوشت نویسنده اش .
اما یک روز ساعت ۲ نصف شب من شروع به نوشتن آنها کردم بدون اینکه بدونم آنها چی هستند .
در ذهنم شکل حجمهایی میومد که دائما در حال تغییر شکل بودند ، حجمهایی که گاهی احساس را می ساختند و گاهی خودشان را بصورت زبان در می آوردند .
بهتر قبل از ادامه دادن و کشف کردن این قسمتهای بی معنی ، دلیل شروع به نوشتنم که شاید به اندازه تمام چیزهای این لحظه بی معنا باشه را براتون بنویسم @# ¥ یک رویا ﷼﷼﷼()
چرا این علامتها را کنار رویا گذاشتم کمی به خاطر غیر عادی بودن این رویاست و غیرقابل تعریف بودنش ، حسی بودنش و ناپایداریش .
تو رویا من می خواستم عکس یکی از روزها باشم در واقع عکاسی که عکسش در آن روز می خواست در یک مربع خاص باشه ، حتی مطمئن نیستم که مربعها بر اساس روزها تقسیم میشدند ، اگر حقیقت را بخواهید در مورد هیچ قسمت از خواب مطمئن نیستم ، ولی چند تا از دوستام مربعهاشون را به من دادند ، شاید نوشتن و تعریف کردنش بی معنا باشه ولی یک حس سنگین از مسئولیت روی دوشم احساس کردم .
صدای آشنایی با تاکید بهم گفت
It must be damn good
چرا به انگلیسی کمی به شخصیت خاص کسی که این جمله را گفت برمیگرده که حتی تو خواب من هم باید شکل بودنش حفظ بشه .
تو خواب تمام رویاهای گذشته ام که وسوسه نوشتن در مورد هیچ بود زنده شدند یک احساس که باید برعکس شروع به راه رفتن بکنم ، یک احساس برای فهمیدن حجم یک زبان که درست شبیه مربعی که در آن عکسی قرار داره ، فضایی را اشغال می کنه و حجمی از احساس و زمان را در خودش حبس می کنه . من اسیر آن احساس شده بودم.  خودم را ناگهان ، اسیر تو یک عکس دیدم که نمی تونه از عکس بیرون بیاد و هیچ حرکتی نمی‌تونستم انجام بدم سعی کردم بیدار بشم انگار تو همون لحظه هم میدونستم که خوابم .
امروز دوم آذر هست و من هنوز پریشان از خوابی که دیدم....

نظرات 2 + ارسال نظر
هدیه شنبه 2 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 03:09 ب.ظ http://Www.tire-khalas.blogsky.com

خوابت جالبه
بیدار شو
و. بنویس

راستش رو بخوای تخیلی بود همش

هدیه شنبه 2 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 05:10 ب.ظ http://Www.tire-khalas.blogsky.com

خب ولی نوشته نوشته توئه
واسه همینا میگم بنویس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد