من نوشت ها

یادداشتهای روزانه ء من

من نوشت ها

یادداشتهای روزانه ء من

مجازات

مدتهاست که داستانی ننوشتم، داستان ها بودن آدمها را تعریف می کنه، مدت‌هاست که در قالب دیگری  نرفتم که روزش را تعریف کنه هیچ وقت راوی داستانم پیرزنی تنها نبوده که تو خانه سالمندان نشسته و با خودش فکر می کنه تو گذشته چه اشتباهی کرده آیا بچه هام زندگی خالی از عشق من و شوهرم را دیدند که منو تنها گذاشتند آیا عشقی که به آنها دادم کافی نبوده آیا تصویر زندگی مهمتر از خود زندگی هست.

اما نه من نمی تونم بودن او را در کهنسالی تصور کنم تا بتونم بنویسم امروز بودن خودم را هم نمی تونم تصور کنم تا خودم را بنویسم 

با خودم فکر می کنم بودن با کسی که دنیای تو را کوچک می کنه بهتره یا تنهایی که دنیات بزرگه 

این روزها در حال فرار از خودم هستم اما نزدیک به خودم می مونم چون دنیای امروزم پر شده از کتاب  و عادتی که تو این چند روز پیدا کردم گوش کردن وحشیانه به پادکست های انگلیسی، فرانسه، روسی و آلمانی 

این جوری از خودم فرار می کنم چون اگر وحشیانه گوش نمی کردم و پشت سر هم می تونستم بهشون فکر کنم اما شبیه دیوانه ها بعد از پادکست زبان روسی که در مورد زمستان در سیبری حرف می زنه و چون هنوز روسیم در حد متوسط هست فهمیدنش انرژی زیادی ازم می گیره و سرم درد می گیره ولی با این وجود بعدش یک پادکست فرانسوی گوش میدم 

فکر میکنم زبان خوندن برای من بیشتر شبیه شکنجه کردن خودم هست به خاطر مجازاتی که خودم را لایقش میدونم 

صبح را با پادکست hidden brain شروع کردم که یک پادکست انگلیسی هست که به شکل دیگه به زندگی روزمره نگاه می کنه و با آدم‌های جالب در مورد شکل روتین زندگیشون حرف می زنه و بعد کسی به اسم آدام محتوای برنامه آن روز را به شکل شعر درمیاره و می خونه دو تا برنامه نیم ساعته اش را دیدم بعد برنامه انگیزشی تد را شنیدم 5 تا پشت سر هم و در همان حالم داشتم یک کار دیگه هم می کردم و بعد slow Russian و الان فرانسه اوتنتیک می دونم این شکل خوندن به جز این که خسته ام کنه کمکی بهم نمی کنه اما انگار مجبورم و باید خودم را مجازات کنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد